مهربانم ! عالم از توست ...
غریبانه چرا میگردی ؟
زخمِ هجران :
آه چون با ناله سودا میشود .
رازِ مکنونش , هویدا میشود .
عاشقان دانند , در گلزارِ عشق .
هر کسی دل باخت , شیدا میشود .
آفتِ جان است , دردِ انتظار .
لاجرم , با آن مدارا میشود .
***
غم مخور ای دل , که آن درِِّ گران .
چون شدی جوینده , پیدا میشود .
یوسفِ ثانی , ظهورش دیر نیست .
گر نشد امروز , فردا میشود .
جمعه ای , در جمکرانِ شهرِ قم .
جشنِ اسقبال , برپا میشود .
کلبه یِ احزانِ ما , با لطفِ حق .
چون گلستان و مصفّا میشود .
رعشه هایِ عطرِ آن پیراهنش .
شامه انگیز و فرحزا میشود .
چشمِ نا بینایِ رؤیاهایِ ما .
بر رخِ دلدار , بینا میشود .
بی گنه گرگ , از مظانِ اتّهام .
سرفرازانه , مبرّا میشود .
ای خدا , ای خالقِ لیل و نهار .
این گره , با دستِ تو وا میشود .
تلخیِ کامت , عظیما عنقریب .
با ظهورِ او , شکرخا میشود .
در پی بوی پیراهن او میگردم،چشمانم نابیناست
هرکه او را دیده است یا حتی بویی از او به مشامش خوردست
خبر چشمانم و دل بیمارم را به او برساند
آقایم بیا!!
پنج نفر در تاریخ بسیار گریه کرده اند:
1-حضرت ادم برای بهشت انقدرگریه کرد که رد اشک بر گونه اش افتاد.
2–حضرت یعقوب به اندازه ای برای یوسف خود گریه کرد که نور دیده اش را از دست داد.
3- حضرت یوسف در فراق پدر گریه کرد که زندانیان گفتند یاشب گریه کن یا روز.
4-فاطمه زهرا در فراق پدر انقدر گریه کرد که اهل مدینه گفتندما را به تنگ اوردی با گریه هایت…
یا شب گریه کن یا روز…
5_ امام سجاد بیست تا چهل سال در مصیبت و عزای پدرش گریه کرد.
هر گاه اب و خوراکی برایش می اوردند گریه می کردند ومی گفتند هرگاه قتلگاه فرزندان فاطمه را به یاد میاورم گریه گلویم رامی فشارد.
اما یه نفر خیلی گریه کرده و هنوز هم گریه می کند…
اما ما چقدر گریه کردیم براش؟
برا اینکه بیاد... یا حداقل بخاطر چشمای همیشه ترش؟
یه شب؟
یه جمعه؟
یه بار؟
چقدر؟
ﮐــﻪ ﺳـﺎﻟـﻬﺎ ﺩﺭ ﭘـﺲ ﺍﺑـﺮ ﭘـﻨـﻬـﺎﻥ ﻣـﺎﻧـﺪﻩ….
ﻣﯽ ﺩﺍﻧــــﻢ…!
ﺍﯾــﻦ ﺟـﺪﺍﯾﯽ ﺳـﻬــﻢ ﺩﻝ ﻣــﻦ ﺍﺳـﺖ ﺍﻣــــــﺎ…..
ﺍﯾــﻦ ﺭﻭﺯﻫــﺎ ﺩﻟــﻢ ﺑـﯽ ﻫــــﻮﺍ ، ﻫـــــﻮﺍﯼ ﺗـــان ﺭﺍ ﻣﯽ ﮐــﻨــﺪ….
ای روح دعا سلام مهدی جان
1177 بهار و خزان گذشت و نیامدی. سالهاست نگاهم پشت پنجره ای که متعلق به فرداست قاب گردیده وگرد وغبار هجران برآن سایه افکنده.
عمری است که برای آمدنت بی قرارم. یابن الزهرا،ببین از فراقت سخت بارانیم. ببین ثانیه ها چگونه از هجر تو بغض کرده وبه هق هق افتاده اند.
آقا جان! حیف نیست ماه شب چهارده پشت ابرهای تیره وپاره پاره پنهان بماند، حیف نیست دیده را شوق وصا ل باشد ولی فروغ دیده نباشد.
بیا وقرار دل بیقرارم شو. بیا و صداقت آینه را به زلال آبی نگاهت پیوند بزن. بیا تا سر به دامانت بگذارم وعقده های چندین ساله ام را باز کنم. تو که معنای سبز لحظه هایی بیا تو که ترنم الطاف حق تعالی بیا.بیا که از هجرت چون اسپندی بر آتشم.
یوسف فاطمه! کی طنین دلنواز انا بقیه ا... تو از کعبه مقصود ، جانها را معطر می نماید. کی کعبه ،به خود می بالد وزمین بر قامت دلربایت طواف عشق می گذارد وجان در سعی وصفای نگاه تو محرم می شود ومناسک حج وقربان را بجای می آورد. برای آمدنت تمام دلهای عشاق دنیا را به ضریح چشمهای قشنگ وعباس گونه ات گره زده ایم ودر مراسم اعتکاف شبهای فراق برای گرفتن حاجتمان دست به دعا برداشته ایم. آقا جان برای آن لحظه که سبز پوش با پرچم یالثارات الحسین در انتهای افق غباری بپا می شود وتو با ذوالفقار حیدر وسوار بر اسب سفید قصه ها می آیی لحظه ها را بدست باد می سپارم.
بگذار صادقانه بگویم که کهانسالترین آرزوی دلم آرزوی وصال توست!آرزویی که برای بدست آوردنش تمام کلافهای عمرم را به بازار معشوق فروشان برده ام وخودم را در جرگه خریداران یوسف زهرا(س) قرار داده ام.
نازنینم! تو زیبا ترین دلیل برای شبهای قدر وشب زنده داریهای منی تو ضیاعین ودلیل امّن یُجیب منی .
آقا جان! می خواهم برایت قصه بگویم . قصه سیب وگندم ومردی که سالهاست در میان مردم چشمم ایستاده،قصه خوشه خوشه انتظار وچشمانی که درو میکنند،قصه باران وسطرهایی که دلواپس پونه هاست،قصه اسب وخیال آمدن تو در باران،قصه هایی که مشق هر شب من است.
کاش می شد واژه ها را شست وانتظارراتفسیر کرد ولی افسوس...
میدانی مرز انتظار کجاست!؟آنجا که قطره اشک منتظری سدی از دلواپسی ساخته وقطره قطره انتظار را ذخیره می کند،آنجا که وجودش چون جرعه ای آب از تشنه ای رفع عطش می کند آنگاه که می فرماید اگر شیعیان ما، مرا به اندازه قطره ای آب بخواهند هر لحظه ظهور من نزدیکتر می شد.
حس می کنم نزدیکی آنقدر نزدیک که با آمدن یک نسیم تو را احساس کرد وبویید.
خوب می دانم که آخر دل سنگ وطلسم نحس قصه را می شکنی وآنگاه زمان وصل وجان نثاری می رسد.
پس بیا از پس کوچه های انتظار، بیا که شعرهایم بی قافیه مانده اند، بیا که با آمدنت گم میشود در تبسم تو بغض چندین ساله ام، بیا که غزلهایم مضمون ندارند ومثنوی عشق نا تمام است.
محبوبم! هر روز که میگذردبیشتر از قبل دلم برایت تنگ می شود. عشق تو سراسر وجودم را فرا گرفته و اگر دلم را بشکافی بر لوح آن نام تو هگ گردیده وکنون ای بهار عشق! می ترسم از خزان عمرترسم از ندیدن است بگو که تا خزان من آیا فرصت بهار دیدن است؟
یابن الزهرا!"لیت شعری أین استقرت بک النوی". کاش میدانستم که کجا وکی دلها به ظهور تو آرام خواهند گرفت.
بنفسی أنت! به جانم سوگند که تا طلوع صبح صادق به انتظارت خواهم ماند ولحظه ها را با تمام سنگینی به دوش می کشم وسکوت ثانیه ها را به ازای فریاد زمان تحمل می کنم فقط برای رسیدن به لحظه با شکوه وصا لت.
آقا جان! دروادی انتظار زمان را بنگر که چگونه از هجر تو همچون شمع ذره ذره آب می گردد. کی می آیی که قطره ها به دریا بپیوندند؟خیبر گشای فاطمه(س) کی می آیی؟
کی می آیی که کران تا بیکران دلم را برایت چراغانی کنم وچشمانم را فرش قدومت نمایم؟
بیا که بهار بی صبرانه مشتاق آمدن توست وقلبم جویبار اشکهایی که هرروز وشب برای فراق تو ریخته می شوند.
یاس سفیدم! بیا که با ظهورت آیه"والنهار اذا تجلی" تأویل گردد. بیا که چشمه سار وجودم سخت خشکیده وفریاد العطش برآورده،بیا تا از نرگس چشمانت عطری برای سجاده ام بگیرم.بیا ومرا زائر شهر قاصدکها کن،بیا...
دلم برای ورود هر عشقی غیر از عشق تو بن بست است ودیده ام جز برای فراق تو نمی بارد. بیا که هجر توآیه"ان عذابی لشدید" را تفسیر می نماید. بیا و رأس سبز شاپرک هایی باش که در جستجوی قبر یاس سرگردان کوچه های هاشمی اند.
ای پیدا ترین پنهان من! تا تو بیایی مروارید چشمانم رابرای سلامتی ات صدقه می دهم و برای آمدنت روزه سکوت می گیرم و با جام وصال تو افطار می نمایم. نذر کرده ام که بیایی تا جان شیرین را فرش قدم هایت نمایم. پس بیا که نذر خود را ادا کنم.
ای آفتاب عمر! تا تو بیایی انتظار را قاب میکنم و بر لوح دلم می کوبم. فریاد را حبس می کنم و به سکوت اجازه حضور می دهم. در نبود تو جام تلخ فراق را سر می کشم وسر به دوش هجران می نهم و برای آمدنت دعا می کنم. به امید آنروز هزار وصد وهفتادمین شمع را روشن می کنیم و منتظرت می مانیم.
به خدای کعبه می سپارمت وسبد سبد نرگس ویاس چشم براهی میکنم.
کاش می شد که خدا اجازه ظهورت می داد
کاش می شد که در این دیار غربت و میان موج غمها به سکوت سرد وسنگین رخصت خاتمه می داد
کاش می شد جمعه ما شاهد ابروی زیبای تو می شد
کاش می شد دیده نا قابل ما فرش کیسوی تو می شد
کاش می شد انتظار منتظر بپایان رسد و هوا میزبان یاس ها ونسترن ها خاک پای مهدی زهرا شود
کاش می شد تو هم از انتظار خسته شوی و برای فرج دعا کنی
کاش می شد...
مولای من!
ای ناگهان تر از همه ی اتفاق ها
پایان خوبِ قصه ی تلخِ فراق ها
ای وارثِ شکوه اساطیر، جلوه کن
تا گم شود ابهت این ادعاها...
" اللهم عجل لولیک الفرج ، وجعلنا من خیر أعوانه و أنصاره "
" اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم "
وقتی میان نفس و هوس جنگ می شود
قلبم به چشم همزدنی سنگ می شود
آقا ببخش که سرم گرم زندگی است
کمتر دلم برای شما تنگ می شود
...
چشم آلوده کجا، دیدن دلدار کجا؟
دل سرگشته کجا، وصف رخ یار کجا؟
قصه عشق من وزلف تو ديدن دارد
نرگس مست كجا همدمي خاركجا؟
سرعاشق شدنم دل بشودخادم تو...
خدمت عشق كجا نوكرسربار كجا؟
کاش در نافله ات نام مرا هم ببری
که دعای تو کجا، عبد گنه کار کجا؟

اي آنکه در نگاهت حجمي زنور داري
کي از مسير کوچه قصد عبور داري؟
چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابي
اي آنکه در حجابت درياي نور داري
من غرق در گناهم، کي مي کني نگاهم؟
برعکس چشمهايم چشمي صبور داري
از پرده ها برون شد، سوز نهاني ما
کوک است ساز دلها، کي ميل شور داري؟
در خواب ديده بودم، يک شب فروغ رويت
کي در سراي چشمم، قصد ظهور داري؟
***********************************************
هیچ داری از دل مهدی خبر؟
گریه های هر شبش را تا سحر؟
او که ارباب تمام عالم استمن بمیرم ,
سر به زانوی غم است
شیعیان ! مهدی غریب و بی کس است
جان مولی معصیت دیگر بس است
شیعیان ! بس نیست غفلت هایمان؟
غربت و تنهایی مولایمان ؟
ما عبید و عبد دنیا گشته ایم
غافل از مهدی زهرا گشته ایم
منکه دارم ادعای شیعگی
پاسخی ندارم به جز شرمندگی
تعجیل در فرجش صلوات
آقا جان فدات بشم چیکار کردم دو هفته است توفیق خوندن دعای ندبه ازم سلب شده؟
یا بگو چیکار کنم دوباره توفیقش نسیبم بشه؟
اي قلم سوزلَرين دَه اَثريوخ
آشنا دَن مَنَه بيرخَبَر يوخ
گَلدي بو جومعَه دَ گِشدي آلله
فاطمَه يوسيفينَّن خبر يوخ
ياندي پروانَه لَرشمعِ سوندي
آيريليقدان اورَه قانَه دوندي
شَأنيدَه رُتبَه دَه بي بَدَل سَن
هرگوزَل دَن آقا سَن گوزَل سَن
کيم ديير آيريليق در دَه سال ماز؟
عاشيقين صبريني اَل دَن آلماز؟
اي گوزوم يول لارا باخ داريخما
گون هميشَه بولوت آت دا، قالماز
قونچَه گول لَر نَه اندازَه سُل سون
قلبيلَر قويما قانيلَه دُلسون
گَلدي بو جُمعَه دَه گَلمَدين سَن
گون سايِم جمعه ي ديگَر اولسون
اي “صفايي” هَلَه دُز فراقه
يول سالاخ بيزدَه بيردَه عراقَه
قلبيلَر غُصَّه دَن داغلي قالدي
يا امام زمان گَل اَمان دي
کربلا يول لاري باغلي قالدي
آیا شنیده اید که دردانه ی آخرین رسول خدا در میان امت مسلمان به شش ماه دوام نمی آورد و غریبانه در مدینة النبی (کدام نبی!؟ پدرش) به قتل می رسد؟
آیا شنیده اید که وقتی ناجوانمردانه درب را به شدت می کوبند، او از ترس نانجیبان درب را باز نمی کند و پشت درب می ایستد تا درب باز نشود و ناگه چه وحشیانه درب را آتش می زنند؟
آیا شنیده اید که بانوی آب و آینه، همان بانوی تسبیح و عرش را که نشان از گل یاس داشت، در پشت درب خانه به دیوار کوبیدند، و مادر و جنین پاکش را با فشار بین درب و دیوار قرار دادند؟
آیا قصه میخ را شنیده اید؟ همانی که سینه مادر را شکافت و تمام وجودش را به فریاد کشاند.
آیا می دانی علت تمام این رنج ها و دردها چیست؟
چون او فاطمه است؛ تنها یادگار پیامبر اسلام و یگانه یاور علی؛ نه علی همسرش، که علی امام زمانش. فاطمه به حمایت از امام زمانش برخاست و قیام کرد و اولین شهید راه امامت و ولایت شد. او بود که نپسندید امام زمانش در غیبت بماند و خود در گوشه ای به امید بخت در انتظار بنشیند که آن مردم نابخرد چه زمانی امام عصر را بر جایگاه حقیقی اش خواهند نشاند. او انتظار و منتظر را برای همه شیعیان تاریخ معنا کرد. زبان از نیام کشید و خطبه ها خواند و فریاد زد: «یا ایها الناس، اعلموا انی فاطمة و ابی محمد ...» یعنی یادتان رفته من همان دختر پیغمبرم که دارم اینجا حرف می زنم!! شما دارید چکار می کنید؟ شما دارید به کجا می روید؟ شما قرآن نمی فهمید، چون اهل فهم قرآن نیستید!! شما کلام پیغمبر را درنیافتید؟! شما حدیث مجعول را جای حدیث صحیح می گذارید؟! شما می دانید در قصه خلافت دارید چکار می کنید؟ بار خلافت، باری سنگین است به دوش چه کسی می خواهید بگذارید؟ این شتری که بار کردید، لنگ است. این شتر لنگ، بار خلافت را چطور می خواهد بکشد؟ فردا خواهید دید که چه به سرتان می آید. فردا خواهید دید که چه خواهد شد.
آری فاطمه (سلام الله علیها) اولین شیعه ی عالم بود که ناجوانمردانه به شهادت رسید و از آن روز تا همین امروز چه بسیارند شیعیانی که تنها به جرم شیعه مولا علی و اولاد علی بودن باید به خاطر عقیده ی راستین شان تقاص پس بدهند و ناجوانمردانه به تاراج بروند.
و این ماییم که باید درس شیعه گری را از فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، همان الگوی تمامی مردان و زنان عالم بیاموزیم که اگر حقیقتا شیعه ایم، ببینیم که در مقابل غیبت و خانه نشینی امام زمان خویش تابحال چه کرده ایم؟ چند بار برای حمایت از او، از جان و مال خویش گذشته ایم؟ چند بار برای احقاق حق آن عزیز غریب از آبرویمان گذشته ایم؟ چند بار برای زمینه سازی ظهور آن حضرت کاری کرده ایم که دل نازنینش از ما راضی شود؟
چند بار فاطمه وار، حتی برای ساعتی، شیعه امام زمان خویش بوده ایم؟
حتما شنیده اید که شعار پرچم امام زمان (ع) هنگام ظهور «اَلبَیعتُ ِلله» است.
ادامه مطلب را نیز مطالعه کنید.
من که میدانم...
فردا که بیایی...
شبِ حمله...
دوباره سرِ سربندهای یا فاطمه (س) دعوا میشود...
من که میدانم
همین که خودت را پسرِ زهرا (س) معرفی کنی...
آتش میاندازی به سینهها...
جبههها غلغله میشود از فاطمیون...
خودم که اهل نیستم
ولی
این سربند را برای همان روز نگه داشتهام...
چکیده:
نهم ربیع الاول، نه تنها نخستین روز امامت امام عصر علیه السلام است، بلکه آغاز دوره ای حیاتی و مهم در تاریخ شیعه نیز به شمار می آید . در سال روز نهم ربیع الاول که یادمان آغاز امامت ولی عصر علیه السلام است، تصمیم گرفتیم در چند سطر کوتاه به رخ دادهایی که پس از شهادت امام حسن عسکری علیه السلام در سامرا روی داد، اشاره کنیم .
روز جمعه، هشتم ربیع الاول سال 260 هـ.ق، امام حسن عسکری علیه السلام پس از این که نماز صبح را خواندند، بر اثر زهری که هشت روز قبل معتمد به ایشان خورانده بود، به شهادت رسید. این حادثه در شرایطی روی داد که امام یازدهم افزون بر این که مانند پدران خود زمینه را برای غیبت آماده کرده بود، شب پیش از شهادت شان، دور از چشم مأموران خلیفه، نامه های بسیاری به شهرهای شیعه نشین فرستادند. خبر شهادت امام در سراسر شهر سامرا پیچید و مردم به احترام او عزاداری کردند. به گفته مورخان، در روز شهادت امام، سامرا به صحرای قیامت تبدیل شده بود .
عثمان بن سعید عمری، به نمایندگی از حجت بن الحسن علیه السلام متصدی غسل و کفن و دفن حضرت شد و بر اساس گفته شیخ صدوق، خود امام زمان علیه السلام با کنار زدن عمویش جعفر که قصد نمازگزاردن داشت، بر بدن پدر بزرگوارش نماز خواند .
حکومت عباسی از مدت ها پیش بر اساس سخن رسول الله صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام مبنی بر این که مهدی فرزند امام حسن عسکری علیه السلام است، امام یازدهم را زیر نظر داشت و مراقب بود تا فرزندی از ایشان نماند، ولی امام یازدهم با پنهان نگه داشتن خبر ولادت فرزندش این نقشه را باطل کرده بود. پس از شهادت امام کم کم خبر فرزندی به نام مهدی علیه السلام پخش شد و تلاش چند باره خلیفه عباسی برای یافتن امام مهدی علیه السلام به نتیجه نرسید .
عثمان بن سعید، نائب اول امام بود و با آغاز غیبت ولی عصر علیه السلام توقیعات حضرت را به شیعیان می رساند. از همین زمان بود که شیعیان برای نخستین بار طعم غیبت را چشیدند. آغاز غیبت صغرا مصادف با آغاز امامت حضرت مهدی علیه السلام بود تا مردم آرام آرام با مفهوم تلخ و دردناک غیبت آشنا شده، بتوانند تا آن زمان که به اشتباه خود پی میبرند و به وظایف خود در برابر امامان آگاه میشوند، همچنان دیندار بمانند. در دوران غیبت صغرا چهار نایب خاص، امر وساطت میان امام علیه السلام و شیعیان را به عهده داشته و چنانکه خواهیم دید، همه آنها معروف و سرشناس بودهاند. آنان احکام دین را از وجود اقدس امام زمان علیه السلام گرفته و در اختیار شیعیان میگذاشتند .
سؤالات [کتبی و شفاهی] ایشان را به حضور امام زمان علیه السلام برده و سپس پاسخ را به شیعیان میرسانیدند و همچنین، وجوه شرعی شیعیان را با وکالتی، که از امام داشتند، میگرفتند [و به حضرت تحویل میدادند یا با اجازة ایشان مصرف میکردند] آنان جمعی بودند که امام حسن عسکری علیه السلام در زمان حیات خود عدالتشان را تأیید فرمود و همه را به عنوان امین امام زمان علیه السلام معرفی کرد و بعد از خود، ناظر املاک و متصدی کارهای خویش گردانید، و آنها را با نام و نسب به مردم معرفی نمود .
یاد کردن پیوسته از امام عصر :
یکی از آثار و نشانه های معرفت امام یاد کردن از ایشان به مناسبت های مختلف و حتی به صورت دائمی و همیشگی است . این حالت نتیجه محبت به ایشان می باشد . انسان وقتی کسی را دوست دارد ، به اندازه محبتش نسبت به او از یاد او غافل نمی شود ، ممکن است پیوند قلبیش با محبوب به اندازه ای قوی گردد که نتواند او را فراموش نماید . لذا در زمان غیبت که اهل معرفت از دیدن ظاهری حضرت محروم هستند هرگز او را قلبا از یاد نمی برند .
البته این ذکر امام علی (علیهم السلام) مراتبی دارد . به تعبیر مرحوم آیه الله سید محم تقی موسوی اصفهانی صاحب کتاب شریف « مکیال المکارم فی فوائد الدعا للقائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) » مومنان در یاد کردن از مولای خود به مقتضای درجات ایمان و مراتب معرفت و یقین خود ، درجات متفاوت و مراتب مختلفی دارند . سپس صاحب مکیال تذکراتی درباره چگونگی زنده نگه داشتن یاد امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در شبانه روز بیان کرده اند که ما ترجمه عبارات ایشان را در اینجا نقل می کنیم .
« چون صبح کنی پس بدان که این زندگی که خدا به تو داده به برکت آن حضرت است پس او را سپاس بگزار و خدا را به این نعمت شکر کن و مواظب خودت باش که مبادا این نعمت را در غیر رضای او صرف کنی که مایه تیره روزی تو خواهد شد . پس چنانچه در معرض گناهی قرار گیری به یاد آور که مولایت در این حالت زشت تو را می بیند ، پس به پاس احترام او گناه نکن . و اگر کار خوبی پیش آید به انجام آن سبقت کن . و بدان که آن نعمتی است الهی که خدا آن را به برکت مولایت به تو بخشیده است و در هر بامداد و شامگاه بر آن جناب سلام کن ، سلام غلامی که مشتاق دیدار اوست و از فراقش در سوز و گدار است ، سلام مخلصی که اشکهایش بر گونه هایش سرازیر است و باور دارد که در خدمت مولایش ایستاده است .
و چون هنگام نماز خواندنت فرا رسد حال مولایت را در وقع ایستادنش در پیشگاه خدای بزرگ متذکر شو . و با حضور قلب و خشوع جسم و چشم پوشی از غیر خدا به آن بزرگوار تاسی کن و بدان که توفیق یافتنت به این امر ، جز به برکت مولایت نیست . و این عبادت جز به موالات و پیروی آن حضرت از تو پذیرفته نمی شود و چون از نماز فارغ شدی آن حضرت را به سوی خدا وسیله و شفیع قرار ده که آن نماز را از تو قبول فرماید و پیش از هر دعایی به دعا کردن برای او آغاز کن و هرگاه حاجتی برایت پیش آید آن را بر حضرتش معروض دار و به درگاهش زاری کن تا او به درگاه خدا در بر طرف کردن آن از تو شفاعت کند . »
اگر کسی معرفت صحیح نسبت به آن حضرت داشته باشد می داند که همین ذکر خود از بزرگترین عبادات است .
ذکر امام هم به یاد او بودن است و هم یاد کردن از او . اولی یک عمل قلبی است و دومی یک عمل خارجی . اولی برای خود انسان است و دومی برای خود و دیگران .
یکی از نشانه های یاد امام شرکت در مجالسی است که از ان امامان یاد می شود .
امام رضا (علیهم السلام) می فرمایند :
«من ذکر بمصابنا فبکی و ابکی لم تبک عینه یوم تبکی العیون ... من جلس مجلسا یحیی فیه امرنا ، لم یمت قلبه یوم تموت القلوب »1
کسی که به یاد مصیبت های ما افتد پس بگرید و بگریاند چشمش آن روز که چشم ها گریان است گریان نمی شود .... کسی که بنشیند در مجلسی که امر ما در آن زنده داشته می شود ، آنروز که همه دلها می میرند دل او نمی میرد .
پی نوشت:
1. بحار الانوار (ج 44 )
برای امام نامه نوشتند که ما منتظرت هستیم و آماده ایم که پا در رکابت باشیم٬وقتی امام آمد منتظران کم آوردند و از آن ۱۸هزار نفر که به امام نامه نوشتند٬عدد آنها که ماندن به ۱۰۰ نفر هم نرسید ٬ بقیه بیشترشان همان ها بودند که با امام جنگیدند. آن هایی که منتظران واقعی امام حسین بودند ٬ خودشان را آماده کرده بودند . حتی بعضی از اصحاب همسرانشان را طلاق دادند که هیچ پلی پشت سرشان نباشد که شاید موجب شود امام را تنها گذارند.
یکی که اسمش عبدالله ضحاک بود تا آخرین ساعات نبرد همراه امام بود به امام گفت : از اولش گفته بودم که تا وقتی یاریت میکنم که فایده ای برایت داشته باشم ٬حالا دیگر باید بروم. امام فرمود:چگونه بر میگردی؟ همه اسب ها را از صبح عاشورا دشمن با تیر زده بود ٬ اسبی نمانده بود ٬ جواب داد:اسبی را پشت خیمه ها دور از تیرهای دشمن بسته ام. او رفت. عبدالله تا آخرین لحظه ها در کنار امام بود اما از بزرگ ترین خاسرین عاشورا بود.
اگر منتظری باید آماده باشی و برای امام شرط نگذاری و گرنه حتی یک اسب که پنهان کرده ای از حسین جدایت میکند. شاید ما اسب ها و وابستگی های زیادی داشته باشیم که ما را از امام جدا می کند. انتظار یعنی همین٬باید آماده شوی و وابستگی های غیر الهی را فکری برایش کنی.
آقا بیا تا زندگی معنا بگیرد
دعای مادرت زهرا بگیرد
آقا بیا تا با ظهور چشمهایت
این چشمهای ما کمی تقوا بگیرد
آقا بیا تا این شکسته کشتی ما
آرام راه ساحل دریا بگیرد
آقا بیا تا کی دو چشم انتظارم
شبهای جمعه تا سحر احیا بگیرد
پایین بیا خورشید پشت ابر غیبت
تا قبل از آن که کار ما بالا بگیرد
آقا خلاصه یک نفر باید بیاید
تا انتقام دست زهرا را بگیرد

دوباره شنبه شد ولی به در نگاه میکنم
ولی دوباره روز بعد کمی گناه میکنم
دلم گرفته می شود دوشنبه ها بدون تو
گلایه از ستاره و طلوع ماه میکنم
دوازده ستاره را سه شنبه میشمارم و
به انتظار یک نگاه نظر به راه میکنم
چهار شنبه می شود و قول میدهی که زود
شبانه های تیره را شبی پگاه میکنم
چه بعض ها که در گلو نشست و جابجانشد
نیامدی و درد و دل به چاه میکنم
و پنج شنبه من به خاطر شکستن طلسم تو
کنار شمعدانیم به در نگاه میکنم
غروب شد نیامدی و مثل جمعه های قبل
به جای بغض در گلو دوباره آه میکنم
هر شب یتیم توست دل جمکرانی ام
جانم به لب رسیده بیا یار جانی ام
از باد ها نشانی تان را گرفته ام
عمری است عاجزانه پی آن نشانی ام
طی شد جوانی من و رؤیت نشد رخت
" شرمنده جوانی از این زندگانیم"
با من بگو که خیمه کجا می کنی به پا
آخر چرا به خاک سیه می نشانی ام
در این دهه اگر چه صدایت گرفته است
یک شب بخوان به صوت خوش آسمانی ام
در روضه احتمال حضورت قوی تر است
شاید به عشق نام عمویت بخوانی ام
هم پیر قد خمیدگی زینب توام
هم داغدار آن دو لب خیزرانی ام
این روزها که حال مرا درک می کنی
بگذار دست بر دل آتشفشانی ام
در به دری برای غلام تو خوب نیست
تأیید کن که نوکر صاحب زمانی ام
ای آنکه در نگاهت حجمی ز نور داری
کی از مسیر کوچه قصد عبور داری؟
چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابی
ای آنکه در حجابت دریای نور داری
من غرق در گناهم، کی می کنی نگاهم؟
برعکس چشمهایم چشمی صبور داری
از پرده ها برون شد، سوز نهانی ما
کوک است ساز دلها، کی میل شور داری؟
در خواب دیده بودم، یک شب فروغ رویت
کی در سرای چشمم، قصد ظهور داری؟
وقتي مــــــولامــ بياد ديگــــــه با افتخــــــار قدمـــ ميزنمـــ تو كــــــربــــــلا
وقتي مولامــــــ بيــــــاد ديگه دل كسي نميــــــلرزه
كه حــــــرم عمــــــه و داعــــــش...
يــــــا زهــــــرا (س)
اینجا جان آدمها به اندازه یه بطری نوشابه می ارزد انگار
....
کفش کدام کودک جا مانده و خودش رفته
آورده بودن اورا تا در ابتدای سالهای زندگیش
مقام ابراهیم را تجربه کند و ابراهیمی زندگی کند
ما نمیتوانیم بی رحم باشیم
کفش بچگانه که میبینیم در دلمان روضه به پا میشود
به یاد حاجی شش ماه
خودمان را غرق در اشک میبینم
وقتی به اسماعیل حسین فکر میکنم
دارم به قلبم رجوع میکنم
زبانم به نفرین نمی چرخد
دعا میکنم برای بانیان حادثه
راه بسته اند و تشنه شده اند
چقدر قصه برایم آشناست
حالم شبیه محرم است
محرم و محرم
دلنوشته سید علی ضیا
ﺟﻤﻌﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﺑﺲ ﮐﻪ ﺷﻤﺮﺩﻡ ﺑﯽ ﺗﻮ
ﺑﻐﺾ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻭﺳﻂ ﺳﯿﻨﻪ ﻓﺸﺮﺩﻡ ﺑﯽ ﺗﻮ
ﺑﺲ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺟﻤﻌﻪ ﻏﺮﻭﺏ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺩﻟﮕﯿﺮﻡ ﮐﺮﺩ
ﺩﻝ ﺑﻪ ﺩﺭﯾﺎﯼ ﻏﻢ ﻭ ﻏﺼﻪ ﺳﭙﺮﺩﻡ ﺑﯽ ﺗﻮ
ﺗﺎ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺟﺎ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﺗﻮ ﻧﺨﻮﺭﺩﻡ ﺁﻗﺎ
ﻫﯿﭻﻭﻗﺖ ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻝ ﻏﺼﻪ ﻧﺨﻮﺭﺩﻡ ﺑﯽ ﺗﻮ !
پی نوشت: با تاخیر، برای جمعه... مثل انتظارهایمان!

ای كه هزار، هزار شمع در انتظار يك نگاه تو سوختند .
شوری است عشق تو و دلنشين غمی است
به انتظار قدمهايت زيستن،
بدان كه مصراع زندگيم با قافيه تو پايان خواهد يافت.
بيا كه اگر تو بيايی تمامی شبهای يلدای غم سپيده صبح را
مهمان هميشگی دلم خواهد كرد...
نمی دانم آيا دل كوچكم تا ظهور تو در تكاپو است
يا تا غروب آرزوهايش چيزی نمانده....
اما ... غمگينام و می ترسم كه دلم از جنب و جوش بيافتد و تو نيایی....
افسوس، من و كلمات مجنونم شايد روز آمدنت را نبينيم
من به همه كسانی كه آن روز تو را می بينند
و در دو سوی خيابانها قلب های سبزشان را به تو هديه می دهند، حسوديم می شود!
منی که مایه ننگم به حد رسوایی
چگونه از تو بخواهم به دیدنم آیی
چو خویش یار تو دیدیم به نیک فهمیدیم
عزیز فاطمه مهدی چه قدر تنهایی
روزی هزار بار دلت راشکسته ام
بیخود به انتظار وصالت نشسته ام
هربار این تویی که رسیدی و در زدی
هربار این منم که در خانه بسته ام
هر جمعه قول میدهم آدم شوم ولی
هم عهد خویش هم دلت راشکسته ام
دیدن روی شما کاش میسر میشد..
شام هجران شما کاش که آخر میشد..
بین ما فاصله ها"فاصله انداخته اند..
کاش این فاصله با آمدنت سر میشد..
رسالت زنان منتظر در عصر غیبت
عمدهترین نقشآفرینیهای زن منتظر، منتظرپروری است. امید است همان طور که زنان در طول تاریخ تشیع افتخارآفرینیهای زیادی در حفظ مکتب تشیع داشتهاند، در این عصر هم بتوانند با تربیت نسل مهدیباور، دین خود را به جامعهی دینی ادا نمایند.

ادامه مطلب را مطالعه کنید!
برای خاطر دل غریب یوسف زهرا
برای خاطر چشم گریان غریب فاطمه گناه نکن!
بعد از نماز، افرادی 3 سلام می دهند یک بر امام حسین 2 امام رضا 3 امام زمان عج.
اولا آیا این از روی عادت است یا روایت داریم؟ ثانیا:چرا فقط به این سه امام بزرگوار سلام میدهند؟
پاسخ:
سلام هایى که پس از پایان نماز مى خوانند نخست رو به طرف قبله به حضرت سیدالشهدا سلام داده مى شود «السلام علیک یا ابا عبدالله، السلام علیک یابن رسول الله، السلام علیکم و رحمه الله برکاته» و بعد رو به طرف خراسان به حضرت رضا سلام داده مى شود «السلام علیک یا على بن موسى الرضا المرتضى، السلام علیک یا معین الضعفائ، السلام علیکم و رحمه الله و برکاته» آن گاه رو به طرف قبله به حضرت حجت بن الحسن سلام مى دهیم: «السلام علیک یا صاحب الزمان، السلام علیک یا شریک القرآن و یا قاطع البرهان، السلام علیکم و رحمه الله و برکاته«.
در خصوص سلام به معصومین(ع) پس از نماز گفتنى است:
اولا: یکى از راههاى زیارت معصومین(ع) زیارت و سلام از راه دور مى باشد و در روایات تصریح شده این گونه سلام ها به آنها رسانده شود.
در روایت دیگرى نقل شده آن حضرت به یکى از یاران خود به نام سدیر فرمود: اى سدیر زیارت مى کنى قبر حسین(ع( را در هر روز؟ عرض کردم که فداى تو گردم نه. فرمود: شما چه جفاکارید، در هر جمعه زیارت مى کنید او را؟ گفتم: نه. فرمود در هر ماهى زیارت مى کنید گفتم نه فرمود در هر سالى او را زیارت مى کنید گفتم گاهى از سال ها شده که زیارت کرده ام فرموداى سدیر چه جفاکارید شما به امام حسین(ع)؛ آیا نمى دانید که حق تعالى را دو هزار هزار فرشته ژولیده مو گرد آلوده که مى گریند بر آن حضرت و زیارت مى کنند و خسته نمى شوند؟! چه مى شود براى تو اى سدیر که زیارت کنى قبر حسین(ع) را در هر جمعه پنج مرتبه و در هر روزى یک مرتبه؟ گفتم: فدایت شوم بین ما و بین او فرسخهاى بسیار است فرمود به من که بالا رو به بام خانه ات پس نظر کن به جانب راست و چپ پس بلند کن سر خود را بسوى آسمان پس قصد کن جانب قبر آن حضرت را و بگو السَّلامُ عَلَیکَ یا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیکَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ نوشته مى شود براى تو زیارتى و آن زیارت حجه و عمره است..
مفاتیح الجنان، باب زیارات، مطلب سوم در زیارات مخصوصه حضرت ابى عبد الله الحسین(ع) است، هشتم زیارت اربعین است، ص 470.
ثانیاً: در خصوص سلام دادن به این شکل خاص پس از نماز، در روایات مطلبى ذکر نگردیده.
ثالثا: سلام به امامان بهتر است همیشه رو به قبله باشد. به همین جهت از برخى بزرگان دیده شده است که تنها رو به قبله مى ایستند و سلام به پیامبر(ص) و بقیه امامان(ع) مى دهند؛ اگر چه در خصوص امام رضا(ع) به جهت این که مرقد شریف ایشان در ایران مى باشد و موقعیت جغرافیایى آن به آسانى قابل تشخیص است رو به سوى مشهد سلام دادن رسم شده است.
دلیل این که غالبا سه معصوم، از میان معصومین گزینش می شود این می تواند باشد که:
1. نسبت به زیارت امام حسین علیه السلام و سلام به ایشان، در روایات توصیه های فراوانی شده است حتی از راه دور.
2. امام رضا علیه السلام تنها معصومی هستند که در ایران هستند و تنها شیعیان اثنی عشری به امامت امام رضا علیه السلام اعتقاد دارند.
3. امام زمان علیه السلام نیز، صاحب امر و حجت زنده خداوند در زمین هستند.
1-بعد ازنماز ایستاده و رو به قبله کرده و میگوییم :
اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا اَباعَبدِالله اَلسَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ رَسوُلِ الله اَلسَّلامُ عَلَیکَ
یَابنَ اَمیرِالمُؤمِنینَ وَابنَ فاطِمَةَ الزَّهراء سَیِّدَةَ نِساءِ العالَمینَ وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ.
2- سپس رو به حرم امام رضا میگوییم ( سمت چپ ِ قبله ) :
اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا غَریبَ الغُرَباء اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا مُعینَ الضُّعَفاءِ وَ الفُقَراء اَلسُّلطانَ اَبَاالحَسَنِ
عَلیَّ بنَ موُسَی الرِّضا وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ.
3- دوباره رو به قبله میکنیم و میگوییم :
اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا مَولانا یا صاحِبَ الزَّمان اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا خَلیفَةَ الرَّحمنِ اَلسَّلامُ
عَلَیکَ یاشَریکَ القُرانِ عَجَّلَ اللهُ تَعالی فَرَجَهُ وَ سَهَّلَ اللهُ مَخرَجَهُ وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ.
چه سالها که گذشت و بهار منتظر است
بهار ِ زخمی ِ پشت حصار منتظر است
چه سروها که به دست ِ تبر شهید شدند
شقایق ِ دل ِ ما ، داغدار منتظر است
از این لباس سیاه عزا ، دلش پوسید
سحر مگر برسد ، شام ِ تار منتظر است
.
.
.
چه قدر پنجره باز است رو به سوی امید
چه قدر دلشده ی بیقرار منتظر است
مگر به مقصد ِ خورشید رو بگرداند
در ایستگاه ِ تغزّل ، قطار منتظر است
کویر شد دل عشّاق و آسمان خشکید
بیا که عشق ببارد ، بهار منتظر است
آقـــا نـــگاهــــت ســــــوی آهــــوهــاســـت مــــی دانـــــــم
دستـــــان پـــــاکــــت مــــثل مــــن تنـــهـاســـت مــــی دانــــــم
آقـــا اگــــــر تـــــو بــــر نــــمی گــــــردی
دلیـــــل آن در دســـــت هــــای پــــــر گنـــــــاه مـــاســـت مـــی دانــــــــم
آمــدنت را آرزو نمی کنــم آرزو می کنــم
وقـــتی آمــدی چشمـــانم شرمنــــده نــگاهـــت نبــاشــــد...
...
اللـــــهم عجــــل لــولیـــک الــــفرج
تو این شب های قدر...
دعا برای غریب فاطمه رو فراموش نکنین
اللهم عجل لولیک الفرج
.: Weblog Themes By Pichak :.